آئین زندگی

زمان میگذره و  همه ما پیر میشیم  اگه زنده بمونیم البته

کاش قدر این روزا و بدونیم ... 

خداراشکر کنیم و سخت نگیریم به خودمون و دنیای اطرافمون . 

اندازه کافی  در رنج زندگی میکنیم بدترش نکنیم . 

آئین زندگی...

این روزها متوجهم که سرکوب کردن حس ناراحتیم داره تبدیل ب از دست رفتن کنترل و ارادم میشه یعنی قشنگ خشم خودمو حس میکنم . واقعا نمیدونم چطوری میشه ترتمیز تخلیه اش کنم . با خودم میگم برم باشگاه برم رقص برم نقاشی و البته ساز رو عملی کردم اما اینا راضیم نمیکنه به تنهایی . در طول روزمرگی هم مراقبم که اشتباهی خشممو رو سرکسی خالی نکنم اما از دستم درمیره . 

آئین زندگی...

حالا ناله هام به کنار انصافا چیز میزای گشنگ میبینم این روزا . میخام گاهی درموردش صحبت کنم . آئین زندگی...

امشب بعضی پستای قدیمیو میخوندم واقعا چقدر دنبال هدف گذاری اینا بودم تو زندگیم بهشونم  نرسیدم . الان حسم دیگ اونطوری نیست بهشون  ، یعنی برام دغدغه نیست ب اون شکل اصلا نگاهم به هدف و هدف گذاری عوض شده . حس رها شدگی دربند اسارت دارم . 

چقدر زمان گذشته از خیلی استرس ها ترس ها نگرانی ها دلتنگی ها و ...

آئین زندگی...

آروم فکر کردن بهتر از تند فکر کردن . کلا ریتم آروم تو زندگی آدم رو کمتر خسته میکنه .

میگم آهنگ شروع ناگهانی چرا اینقد خوبه ؟! 

من عجله ای دارم در زندگی ؟! 

جان منو و جهان من فقط تو هستی ؟!

آئین زندگی...

پستام زیاده حوصله ندارم دونه دونه پاک کنم . 

ادم گاهی عصبی میشه دنبال اینه یه جایی حرصشو خالی کنه و برای همون منم الان زورم به پستای این وبم رسیده . چقد موجود مزخرفیه این بشر . 

بعضی موضوعات تکراری شدن و همینطور بعضی اتفاقا اما من دیگه اون آدم نیستم . 

آئین زندگی...